همشهری آنلاین- سحر جعفریان:حمیرا اما هیچ طاقت اشکهای پسرش را که بدون پیشینه ژنتیکی خانوادگی ناشنوا متولد شدهبود، نداشت. از این رو همه مادرانگی خود به کار گرفت تا کمتر حال و احوال حامداز سکوت محض و بیصدایی ابدی، پریشان و افسرده شود. با این همه، حتی آن روز که داشت برای حامد به زبان اشاره از قصه زندگی جبار باغچهبان و کودکستان «اوشاقلار باغچاسی» (باغچه بچهها) پر حرفی میکرد، گمان نمیبُرد سالها بعد، پسرش، حامد نیاسری کاری خواهد کرد کارستان. کاری که در پسش به عنوان نخستین راهنمای ناشنوای تورهای تخصصی ایرانگردی و جهانگردی ناشنوایان و همچنین سفیر گردشگری ناشنوایان ایران شناخته شود. گفت و گوی ما با حامد نیاسری با همراهی مهرنوش واحدی مترجم زبان اشاره مسیر شده است.
اشاره؛ زبان مادریاش است
زبان مادریش را زبان اشاره میداند که الفبایش را پیش از نشستن بر نیمکتهای مدرسه ویژه ناشنوایان از مادرش آموخته بود. حمیرا یادش داده بود برای بیان بصری کلمه «بابا» انگشتان کوچک، حلقه و میانی خود را به سمت کف دستش جمع کند و بعد در حالی که میان انگشتان اشاره و شصتش را باز کرده، آن را بالای لب به حالت سبیل قرار دهد. تکلیف اشاره به کلمه «مامان» هم روشن بود؛ باید یکی از انگشتان دست را دور صورت به نشانه چادر یا روسری میکشید و گرهای ناپیدا میانداخت. برای بیان نام افراد دیگر مانندکسی از اقوام و دوستان هم قاعده این بود به ویژگیهای منحصر بهفرد هر یک از آنها اشاره کنند. به سن درس و مدرسه که رسید آن زبان اشاره خانگی به زبان اشاره فارسی تغییر یافت. آن زمان حامد علیرغم گوش و زبان بستهای که داشت، پایش به مسافرت و گشت و گذار حسابی باز بود. آخر هر هفته بار و بنه مسافرت یا پیکنیک را میانداختند عقب ماشین و خانوادگی راهی منزل اقوامی در شهرهای دور و نزدیک و یا کنار رود و پای کوهی میشدند. هر سفر برای حامد مکاشفهای متفاوت بود که سعی داشت به تنهایی از پسشان برآید. هر چند گاهی، حتی همه سعیاش هم افاقه نمیکرد و باز این ناشنوایی بود که زیست معمولش به غیرمعمول یا محدود زیر و رو میکرد.
اثر سفرهای گذشته در زندگی آینده
اثر آن سفرها و علاقهمندیاش به سیر، سالها بعد آشکار شد؛ زمانی که حامد هم زبان اشاره بینالمللی آموخته بود و هم از دانشگاه در رشته تکنولوژی نرمافزار فارغالتحصیل شد تا طراحی برنامهای رایانهای ویژه گردشگری ناشنوایان را دنبال کند. برنامهای که یک سر در دغدغههای دوران کودکی او داشت. کدنویسی آن که تمام شد، نامش را گذاشت تورِنا؛ یعنی تور+ناشنوایان که افراد بدون حس شنوایی با کمک آن میتوانستند مانند باقی افرادهم از سفرها و گشت و گذارهای خود لذت ببرند و هم به راحتی به اطلاعات و آگاهیهای لازم درباره مقاصد تفریحی خود دسترسی پیدا کنند. استقبال دوست و آشنا از این برنامه باعث شد حامد آن را ارتقا دهد. از سویی نیز دست ناشنوایان دور و اطرافش را میگرفت و با خود به سفرهای یک روزه نزدیک میبرد. سفرهایی که به صورت غیررسمی از نخستین تجربیات راهنمای گردشگری او بودند و اتفاقا تحسین گردشگران فراوانی را نیز برمیانگیخت. تحسین فراوان آنان از سال ۱۳۹۰ که حامد ازدواج کردبا تشویق و حمایتهای همسرش، هاله عابدینزاده که او نیز ناشنواست، همراه شد. از حامد و هاله، ۲ پسر ۱۰ و ۴ ساله با شنوایی کامل و سالم برجای است که زبان اشاره را از بَر هستند.
از عودلاجان تا باقیِ ایران و ینگه دنیا
تحسین و تشویقها تا بدانجا پیش رفت که حامد به صرافت تورلیدری تخصصی ناشنوایان به صورت رسمی و قانونی افتاد. صرافتی که تا به آن روز در سر کسی پرورانده نشده بود. از این رو، علاوه بر سختیهایی که حامد از برای گذراندن دورههای آموزشی به سبب ناشنوایی و جای خالی مترجم زبان اشاره در دورهها متحمل شد، دریافت گواهینامه راهنمای گردشگری هم زحمتی دوچندان برایش داشت. چرا که مدیران و مسئولان مربوطه تا آن زمان در شرایطی مشابه آن برای امضا و ثبت قرار نگرفته بودند. سخت و دشوار، حامد بالاخره نخستین گواهینامه راهنمای گردشگری تخصصی ناشنوایان را سال ۱۴۰۰ از معاونت مربوطه وزارت میراث فرهنگی و گردشگری و صنایعدستی کسب کرد تا با خیالی آسوده در همکاری با یکی از آژانسهای گردشگری، اولین تور تهرانگردی خود را با حضور ۳۳ گردشگر ناشنوا و کمشنوا در محله عودلاجان برگزار کند. توری متفاوت که در حاشیه با واکنش شهروندان و رهگذران بسیاری همراه شد. شهروندانی که با دیدن جمع گردشگران ناشنوا و راهنمایشان که با زبان اشاره، اماکن قدیمی محله را معرفی میکرد، لحظهای از راه رفتن باز میایستادند و با تعجب و یا اشتیاق تماشا میکردند. بعد هم در حالی که به وجد آمده بودند یا لبخند محبتآمیز نثار آن جمع میکردند و یا سری به نشانه تایید تکان میدادند و دور میشدند. همان تور کافی بود تا دفاتر گردشگری داخلی و خارجی یکی پس از دیگریسراغی از حامد که در دانشگاه فرشتگان (دانشگاه ویژه ناشنوایان) نیز شغلی اداری داشت، بگیرند.
سفر در سکوت
نَقل خوش تور تهرانگردی و تخصصی ناشنوایان در محله عودلاجان کسب و کار حامد رونقداد. به ویژه که هزینه تورهای او تفاوتی با دیگر تورهای گردشگری، افراد شنوا نداشت و گردشگران بسیاری از شهرهای مختلف ایران و حتی خارج از کشور، مایل و مشتری آن میشدند. حالا دیگر شرایط بر وقف مراد حامد بود و او میتوانست گردشگران را از میان شهرهای تاریخی به دامان طبیعت، گشت دهد و برایشان به اشاره و ایما از تاریخ و شگفتی بگوید. او تاکنون تورهای بسیاری ویژه ناشنوایان و حتی تورهای مشترک افراد ناشنوا و شنوا با هدف فرهنگسازی و ایجاد تعامل بین همه افراد جامعه جدا از محدودیتهایی که ممکن است داشته باشند، برگزار کرده است. تورهایی که ساعتی پس از فراخوان به تمامی رزرو میشوند و ظریفتی از آنها خالی نمیماند. گاهی با خودش فکر میکند کاری که تا بدین جا به سرانجام رسانده کم از کار جبار باغچهبان برای شنیدن صدای سکوت ناشنوایانی که به کنج و گوشه خزیده بودند و روزگاری قصهاش را از مادرش به اشاره شنیده بود، ندارد. کاری که میخواهد با برگزاری تورِ «دور دنیا در ۸۰ روز» ویژه ناشنوایان، پیچ و تابش دهد.
بیشتر بخوانید: قصه گویی با زبان اشارهها | روایت زنی که فقط برای کودکان ناشنوا و کم شنوا قصه میخواند
نظر شما